قغللغتنامه دهخداقغل . [ ق ِ غ ُ ] (ترکی ، اِ) در ترکی خروس صحرائی را گویند، و این از اهل لسان به ثبوت پیوسته . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
مغلولاًلغتنامه دهخدامغلولاً. [ م َ لَن ْ ] (ع ق ) غل برنهاده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به حال مغلول . به وضع غل بر گردن و دست و پای افکنده :آنان را مغلولاً از زندان به پای چوب