قغللغتنامه دهخداقغل . [ ق ِ غ ُ ] (ترکی ، اِ) در ترکی خروس صحرائی را گویند، و این از اهل لسان به ثبوت پیوسته . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
قالگویش دزفولیتنها ، خالی ، بی هیچ چیز ، بسیار پاک ، خالص ، بدور از هر گونه آلودگی (هِشتیُم قال:تنها گذاشتی مرا ، فِلانی مِثلِ طِلا قال وَندِییَه:فلانی آدم بسیار پاکی است ، ص
قالگویش دزفولیتنها ، خالی ، بی هیچ چیز ، بسیار پاک ، خالص ، بدور از هر گونه آلودگی (هِشتیُم قال:تنها گذاشتی مرا ، فِلانی مِثلِ طِلا قال وَندِییَه:فلانی آدم بسیار پاکی است ، ص
قالبدیکشنری عربی به فارسیقالب (ريخته گيري) , شمش (طلا و نقره و فلزات) , بصورت شمش در اوردن , قارچ انگلي گياهان , کپک قارچي , کپرک , کپرک زدن , قالب , کالبد , با قالب بشکل دراوردن
قالب جاهزدیکشنری عربی به فارسیکليشه , کليشه کردن , با کليشه چاپ کردن , يک نواخت کردن , رفتار قالبي داشتن
بلاستيکدیکشنری عربی به فارسیقالب پذير , نرم , تغيير پذير , قابل تحول و تغيير , پلا ستيک , مجسمه سازي , ماده پلا ستيکي