قعافلغتنامه دهخداقعاف . [ ق ُ ] (ع ص ) سیل سخت که همه را ببرد. (منتهی الارب ). سیل قعاف ؛ سیل قحاف . (اقرب الموارد).
قعسلغتنامه دهخداقعس . [ ق َ ] (ع اِ)خاک بدبو. || (ص ) کسی که سینه ٔ بیرون آمده و پشت تورفته دارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قعسلغتنامه دهخداقعس . [ ق َ ع َ ] (ع مص )سینه بیرون آمدن . (منتهی الارب ). خروج صدر. (اقرب الموارد). || درآمدن پشت . (منتهی الارب ). دخول ظَهر. (اقرب الموارد). کلمه از اضداد اس
قعافلغتنامه دهخداقعاف . [ ق ُ ] (ع ص ) سیل سخت که همه را ببرد. (منتهی الارب ). سیل قعاف ؛ سیل قحاف . (اقرب الموارد).
قعسلغتنامه دهخداقعس . [ ق َ ] (ع اِ)خاک بدبو. || (ص ) کسی که سینه ٔ بیرون آمده و پشت تورفته دارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قعسلغتنامه دهخداقعس . [ ق َ ع َ ] (ع مص )سینه بیرون آمدن . (منتهی الارب ). خروج صدر. (اقرب الموارد). || درآمدن پشت . (منتهی الارب ). دخول ظَهر. (اقرب الموارد). کلمه از اضداد اس