قادسلغتنامه دهخداقادس . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهات مرو نزدیک به ذرق علیا. (معجم البلدان ج 4 ص 5) (الانساب سمعانی ).
قادسلغتنامه دهخداقادس . [ دِ ] (ع اِ) کشتی بزرگ . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ). || (ص ) شدید. (بحر الجواهر).
قادسلغتنامه دهخداقادس . [ دِ] (اِخ ) جزیره ای است در مغرب اندلس نزدیک توابع شذونه نزدیک به خشکی که میان آن و خشکی خلیج کوچکی است .طلسم مشهوری که گویند مردم بربر را از ورود به ان