قطیبةلغتنامه دهخداقطیبة. [ ق َ ب َ ] (ع اِ) شیر گوسفند و شیر شتر یا شیر بز و شیر میش به هم آمیخته . || گروه : جأوا بقطیبتهم ؛ ای بجماعتهم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قطیبةلغتنامه دهخداقطیبة. [ ق َ ب َ ] (ع اِ) شیر گوسفند و شیر شتر یا شیر بز و شیر میش به هم آمیخته . || گروه : جأوا بقطیبتهم ؛ ای بجماعتهم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
غنیلغتنامه دهخداغنی . [ غ َ ] (اِخ ) ابن قطیب . صحابی است . (حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة ص 102).
جساسلغتنامه دهخداجساس . [ ج َس ْ سا ] (اِخ ) ابن قطیب . شاعر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از اعلام است . (ناظم الاطباء). از اسماء عرب است . (از اقرب الموارد).
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به