قنطوراءلغتنامه دهخداقنطوراء. [ ق َ ] (اِخ ) کنیزکی است از ابراهیم و ترکان از نسل او هستند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).- بنوقنطوراء ؛ ترکان یا حبشیان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
قوراءلغتنامه دهخداقوراء. [ ق َ ] (ع ص ) مؤنث اقور، فراخ . وسیع: دارقوراء؛ خانه ٔ فراخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
فاضحلغتنامه دهخدافاضح . [ ض ِ ] (اِخ ) جایی است در نزدیکی مکه پهلوی ابوقبیس که مردم شهرهای دیگر برای رفع احتیاجات خود بدانجا میرفتند. این محل را نظربه اینکه بنی جرهم و بنی قطورا
قعیقعانلغتنامه دهخداقعیقعان . [ ق ُ ع َ ق ِ] (اِخ ) نام کوهی است به مکه . عرام گوید: از آنجا تا مکه دوازده میل مسافت است و در راه جرف (حوف ) به سوی یمن قرار دارد. (معجم البلدان ).