10765 مدخل
بریدن
۱. برشدادن، بریدن ۲. گسستن، گسیختن ۳. موقوف کردن ۴. تقطیع ≠ وصل کردن
chop, cut, interject, lop, poll, section, sever, throw
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - بریدن . 2 - مسافت طی کردن .
استاصل , اقطع , اوقف , خارج , صليب , ضريبة , قطع
طرف
disconnect
interrupt
hack
hew
رئو سد
RU 486
Ru
قطع کردن