قطعهفرهنگ انتشارات معین(قِ عِ) [ ع . قطعة ] (اِ.) 1 - پاره ای از هر چیز. 2 - حصه و بهره و قسمت . 3 - چند بیت هم وزن و هم قافیه است که قافیه را در مصراع اول بیت آن رعایت نکنند و در آن
قطعةدیکشنری عربی به فارسیذره , رقم دودويي , ريز ريز کردن , بريدن , جدا کردن , شکستن , تکه بزرگ يا کلفت وکوتاه (درمورد سنگ ويخ وچوب) , کنده , مقدار قابل توجه , بسي , بسيار , چندين , قوار
مقتطفدیکشنری عربی به فارسیبرگزيدن و جداکردن , گلچين کردن , قطعه ء منتخب , عصاره گرفتن , بيرون کشيدن , استخراج کردن , اقتباس کردن , شيره , عصاره , زبده , خلا صه
حاللغتنامه دهخداحال . (ع اِ) کیفیت . چگونگی . وضع. هیأت . گونه . شکل . جهت . بث ّ. دُبّة. دُب ّ. حالت . طبق . هِبّة. اهجورة. اهجیراء. اِهجیری . هجیر. هجّیرة. هجّیری ̍. طِب ْء.
اطفاءلغتنامه دهخدااطفاء. [ اِ ] (ع مص ) (از «طف ء») اطفاء آتش ؛ فرونشاندن آن تا سرد شود. (از متن اللغة). از میان بردن لهیب آتش و خاموش کردن آن . (از اقرب الموارد). فرونشاندن آتش
سردایش گزینشیselective quenching, differential quenchingواژههای مصوب فرهنگستانسرد کردن سریع قسمتهای منتخبی از قطعه
شش پارهلغتنامه دهخداشش پاره . [ ش ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) پاره ٔ شش ، پاره و قطعه ای از جگر سفید : گفت ابله زنی بوده ای ، شش پاره که به یک جو نمی ارزد میبرد (گربه ) تبری که به ده دی