قطعاًلغتنامه دهخداقطعاً. [ ق َ عَن ْ ] (ع ق ) جزماً. (اقرب الموارد). یقیناً: الامر واقع قطعاً؛ منصوب است بنابر آنکه مصدر باشد به معنی اجزم به و قیل علی الحال ای مقطوعاً بوقوعه . (اقرب الموارد).
قطعاًفرهنگ فارسی معین(قَ عَ نْ) [ ع . ] (ق .) مطمئناً، یقیناً. در جملة منفی به معنی ابداً، هرگز و به هیچ وجه آید.
قطعاًفرهنگ مترادف و متضاداساساً، بالقطع، براستی، بهتحقیق، بهیقین، بیشک، بیشک، بیگمان، حتماً، حتمی، صددرصد، موکداً، محققاً، مسلماً، هرآینه، همانا، یقیناً
قطعاًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط قطعاً، اکیداً، قاطعانه، باقطعویقین، یککلام هیچ، آ البته، یقیناً، همانا، بهدرستیکه حتماً
مرغ توفان دیومِدی ترسوDiomedea cautaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ دیومِدیان و راستۀ کبوتردریاییسانان با بدن سفید و سر خاکستری تیره که روی پر و دم آن سیاه و زیرش سفید است؛ منقار آن زرد است و لکهای تیره در بخش پایینیِ نوک آن وجود دارد
کتعاءلغتنامه دهخداکتعاء. [ ک َ ] (ع اِ) داه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنیز. کنیز دوشیزه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) مؤنث اَکتَع. (اقرب الموارد). رجوع به اکتع شود. || از اتباع جمعاء است در توکید مؤنث . (از اقرب الموارد). در توکید مؤنث گویند: اشتریت الدار جمعاء کتعاء و هذه
قطعاءلغتنامه دهخداقطعاء. [ ق َ ] (ع ص ) مؤنث اقطع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُطْع شود. || رحم قطعاء؛ خویشی بریده . (منتهی الارب ).
قطعاءلغتنامه دهخداقطعاء. [ ق ُ طَ ] (ع اِ) ج ِ قطیع: به معنی شبیه و همتا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قطیع شود.