قِطْرِفرهنگ واژگان قرآنمس و يا روي مذاب (افراغ قطر در عبارت "أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً "به معناي ريختن آن به سوراخ و فاصلهها و شکافها است)
تُنُکسازی گزینشیselection thinningواژههای مصوب فرهنگستانبرش درختان چیرهای که قطر آنها از حد مجاز بیشتر است بهمنظور ایجاد شرایط مناسب برای رشد مطلوب درختان کمقطر
قیفدالانهdiatremeواژههای مصوب فرهنگستانتـنــورۀ بـِرشــی (breccias pipe) قیفشکلی که ژرفای آن در حدود 2 کیلومتر و قطر آن از 200 متر تا 2 کیلومتر است
ماشینکاری شعلهایflame machiningواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی در برشکاری اُکسیسوخت گازی که در آن قطر قطعهها را، درحالیکه زاویة برخورد شعله با قطعه تند یا مماس است، با استفاده از جریان کمفشار اکسیژن کم میکنند