قطریةلغتنامه دهخداقطریة. [ ق َ ری ی َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در یمامه . (منتهی الارب ). حفصی گوید: از نواحی یمامه است . (معجم البلدان ).
قطره دزدفرهنگ انتشارات معین( ~ . دُ) [ ع - فا. ] (ص مر. اِمر.) 1 - (کن .) آفتاب ، خورشید. 2 - ابر، سحاب .
قطره چکانفرهنگ انتشارات معین( ~ . چِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) وسیله ای برای ریختن مایعات به صورت قطره قطره .
قطرلغتنامه دهخداقطر.[ ق ِ ] (ع اِ) مس ، یا مس گداخته ، یا نوعی از مس . || نوعی از چادر و جامه که آن را قطریة خوانند. || مال . گویند: بذرت قطر ابی ؛ یعنی خوردم مال پدر خود را. (
قطرلغتنامه دهخداقطر. [ ق َ طَ ] (اِخ ) شهری است میان قطیف و عمان ، و جامه ٔ قطریه بدان منسوب است . شیخ نشین عربی است در کنار خلیج فارس در ساحل شرقی جزیره ٔ عربی که دریا از همه
تقطیرلغتنامه دهخداتقطیر. [ ت َ ] (ع مص ) چکانیدن . (زوزنی ) (دهار). چکانیدن و قطره قطره چکانیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). استقطار آب دارو با قرع وانبیق . (از اقر
ذوالنونلغتنامه دهخداذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب یونس بن متی یعنی صاحب ماهی یا همدم ماهی - و خداوند ماهی یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که مبعوث بر اهل نینوی بود و آنرا صاحب ال