قطرانفرهنگ انتشارات معین(قَ) [ ع . ] (اِ.)مایعی چسبنده که از تقطیر زغال سنگ به دست می آید و بوی بدی دارد.
قطرانلغتنامه دهخداقطران . [ ق َ ] (اِخ ) (حکیم ...)از شعرای قصیده سرای معروف قرن پنجم هجری است . هدایت وفات او را به سال 465 هَ . ق . ثبت نموده و شواهد تاریخی بر وجود او تا این س
قطرانلغتنامه دهخداقطران . [ ق َ ] (اِخ ) (بنوقط...) از بطون هواره و از قبایل بربرند. (صبح الاعشی ج 1 ص 363).
قطرانیلغتنامه دهخداقطرانی . [ ق َ ] (اِخ ) حمدان بن موسی بن جنیدوراق جرجانی ، مکنی به ابوعبدالرحمان . از راویان است . وی از ابراهیم بن موسی عصار روایت کند. (اللباب ).
قطرانیلغتنامه دهخداقطرانی . [ ق َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان آسیاب هندیجان شهرستان خرمشهر واقع در 61 هزارگزی شمال باختری هندیجان و3 هزارگزی باختر راه زمستانی بهبهان به خلف آب
قطرانیلغتنامه دهخداقطرانی . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پوزی بخش شادگان شهرستان خرم شهر واقع در 23 هزارگزی شمال خاوری شادگان و 3 هزارگزی جنوب راه ارابه رو شادگان به ایستگاه گرگر.
قطرانیلغتنامه دهخداقطرانی . [ ق َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قطران فروش . (اللباب ). رجوع به قَطران (ع اِ)شود. || نوعی است از درهمی . (آنندراج ).