قصصلغتنامه دهخداقصص . [ ق ُ ص َ ] (ع اِ) ج ِ قُصّة.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُصّة شود.
قصصلغتنامه دهخداقصص . [ ق َ ص َ ](ع اِ) سینه یا سر آن یا میانه ٔ آن یا استخوان آن . || قصه . || پشم بریده ٔ گوسفند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَص ّ شود. || قصص اله
قسسلغتنامه دهخداقسس . [ ق ُ س ُ ] (ع ص ، اِ) دانشمندان . || نیکورانندگان شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
غثثلغتنامه دهخداغثث . [ غ َ ث ِث ْ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). غثوثر. غثاغث . (اقرب الموارد).
غثثلغتنامه دهخداغثث . [ غ ُ ث َث ْ ] (اِخ ) ذوغثث ؛ آبی است از برای غنی بن اعصر. (تاج العروس ). ماء لغنی . (عن الاصمعی ) (معجم البلدان ). آبی است از برای طایفه ٔ غنی . (شرح قام
غصصلغتنامه دهخداغصص . [ غ َ ص َص ْ ] (ع مص ) درماندن در گلوی کسی طعام و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طعام در گلو ماندن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). طعام در گلو گرفت
قَصَصَفرهنگ واژگان قرآنداستانها - قصّه ها (کلمه قص به معناي دنباله جاي پا را گرفتن و رفتن است و چون در قصه گفتن نيز خبر و واقعه اي را پي گيري مي کنند ، استفاده شده است )
قَصَصاًفرهنگ واژگان قرآنبه صورت دنبال جاي پا را گرفتن و رفتن (عبارت "فَـﭑرْتَدَّا عَلَىٰ ءَاثَارِهِمَا قَصَصاً "يعني با پي گرفتن جاي پاي خود از همان راهي که آمده بودن برگشتند)
قَصَصاًفرهنگ واژگان قرآنبه صورت دنبال جاي پا را گرفتن و رفتن (عبارت "فَـﭑرْتَدَّا عَلَىٰ ءَاثَارِهِمَا قَصَصاً "يعني با پي گرفتن جاي پاي خود از همان راهي که آمده بودن برگشتند)
القصصلغتنامه دهخداالقصص . [ اَ ق َ ص َ ] (اِخ ) نام سوره ٔ بیست وهشتم از قرآن کریم . مکی است و 88 آیه دارد.
علاءالدین قصصیلغتنامه دهخداعلاءالدین قصصی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ق ِ ص َ صی ] (اِخ ) یکی از شُرّاح «شذورالذهب فی الاکسیر» علی بن موسی حکیم اندلسی است . (کشف الظنون ).