قصر کنکورلغتنامه دهخداقصر کنکور. [ ق َ رِ ک َ ک ِ وَ ] (اِخ ) شهرکی است میان همدان و کرمانشاه ، و کسانی که در آن به حدیث مشغول بوده اند به قصری معروفند. (معجم البلدان ). و رجوع به قص
قصراللصوصلغتنامه دهخداقصراللصوص . [ ق َ رُل ْ ل ُ ] (اِخ ) قصر کنگور است . صاحب فتوح گوید: در جنگ نهاوند چون مسلمانان به کنگور وارد شدند. قسمتی از اموال و چارپایان آنان به دزدی رفت و
قصریلغتنامه دهخداقصری . [ ق َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قصر عبدالجبار در نیشابور، و دانشمندانی بدان منسوبند. (لباب الانساب ). || نسبت است به قصراللصوص که بدان کِنْگَوَرنیز گویند و
پاله بوربنلغتنامه دهخداپاله بوربن . [ ل ِ ب ُ ] (اِخ ) کاخ بوربن به پاریس واقع در ساحل چپ رودخانه ٔ سِن و مقابل میدان کُنکُرد. این قصر به سال 1722م .1134/ هَ . ق . بدست ژیرالدن معمار
کنشتلغتنامه دهخداکنشت . [ ک ُ / ک ِن ِ ] (اِ) به معنی آتشکده است و معبد یهودان . (برهان ) (از ناظم الاطباء). آتشکده ٔ پارسیان و محل عبادت آنان بوده چنانکه مسجد و مکه در میان مسل
افکندنلغتنامه دهخداافکندن . [ اَ ک َ دَ] (مص ) در پهلوی افگندن و اپکندن . از پیشوند اپا + کن بمعنی انداختن . بدور انداختن . ساقط کردن . دورکردن . فرش گستردن . از شماره بیرون کردن