قصریلغتنامه دهخداقصری . [ ق ِ ری ی ] (ع اِ) دانه ای که در خوشه و کفه بماند بعدِ کوفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قصریلغتنامه دهخداقصری . [ ق َ ] (اِخ ) علی بن محمد قصری . از راویان است . وی به قصر ابن هبیره منسوب است . (لباب الانساب ).
قصریلغتنامه دهخداقصری . [ ق َ ] (اِخ ) احمدبن محمد. از محدثانی است که به قصر ابن هبیره منسوب است . (لباب الانساب ).
قصریلغتنامه دهخداقصری . [ ق َ ] (اِخ ) رافعبن عبداﷲ، مکنی به ابویوسف . از محدثان است . وی از یوسف بن موسی مرورودی در قصر احنف حدیث شنیده . (معجم البلدان ).
قصریلغتنامه دهخداقصری . [ ق َ ] (اِخ ) عبداﷲبن علی بن سعید قیسرانی ، مکنی به ابومحمد. از فقیهان است . وی در مدرسه ٔ نظامیه ٔ بغداد نزد ابوالحسن کیاهراسی فقه را فراگرفت و از ابوا
قسریلغتنامه دهخداقسری . [ ق َ ] (اِخ ) اسدبن عبداﷲ است . رجوع به اعلام زرکلی ، اسدبن عبداﷲ و اسدبن عبداﷲ قسری در همین لغت نامه شود.
قسریلغتنامه دهخداقسری . [ ق َ ] (ص نسبی ) (حرکت ...) در مقابل حرکت ارادی طبعی است ، و آن حرکتی است که به قسرقاسر تحقیق یابد مانند پرتاب سنگی به طرف بالا. رجوع به حکمت الاشراق چ
قصریانلغتنامه دهخداقصریان . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حسن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در 23 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 10 هزارگزی جنوب خاوری شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه . م
قصریانةلغتنامه دهخداقصریانة. [ ق َ رُ ن َ ] (اِخ ) در رومی نام مردی است . || نام شهری است بزرگ در جزیره ٔ سیسیل . (معجم البلدان ).
قصریکلغتنامه دهخداقصریک . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان ارومیه واقع در 21 هزارگزی جنوب هشتیان و 3500 گزی جنوب راه ارابه رو سرو. موقع جغرافیایی آن دامنه ،
قصریکلغتنامه دهخداقصریک . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهریق بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 18500 گزی جنوب باختری سلماس و 2500 گزی جنوب راه ارابه رو چهریق به سلماس . موقع جغرافیای
قصریکلغتنامه دهخداقصریک . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه در 3 هزارگزی شمال خاوری هشتیان و در مسیر راه ارابه رو هشتیان به سلماس . موقع جغرافیایی آن د
قصریانلغتنامه دهخداقصریان . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حسن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در 23 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 10 هزارگزی جنوب خاوری شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه . م
قصریانةلغتنامه دهخداقصریانة. [ ق َ رُ ن َ ] (اِخ ) در رومی نام مردی است . || نام شهری است بزرگ در جزیره ٔ سیسیل . (معجم البلدان ).
قصریکلغتنامه دهخداقصریک . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان ارومیه واقع در 21 هزارگزی جنوب هشتیان و 3500 گزی جنوب راه ارابه رو سرو. موقع جغرافیایی آن دامنه ،
قصریکلغتنامه دهخداقصریک . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهریق بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 18500 گزی جنوب باختری سلماس و 2500 گزی جنوب راه ارابه رو چهریق به سلماس . موقع جغرافیای
قصریکلغتنامه دهخداقصریک . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه در 3 هزارگزی شمال خاوری هشتیان و در مسیر راه ارابه رو هشتیان به سلماس . موقع جغرافیایی آن د