قِصَاصِفرهنگ واژگان قرآنمجازاتی که به تلافی جنایتی که مجرمی انجام داده در مورد او اجرا می کنند(کلمه قصاص مصدر از قاص يقاص است و اين کلمه از قص اثره ، جا پاي او را تعقيب کرد ميباشد
قصاصلغتنامه دهخداقصاص . [ ق َ ] (ع اِ) قُصاص است در همه ٔ معانی آن . رجوع به قُصاص شود. || نوعی از درخت که مگس انگبین می لیسد آن را و دوست دارد، و از اینجاست که انگبین را بدان م
شلهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهقصاص. شله کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] قصاص کردن؛ کشتن قاتل به خونخواهی مقتول.
ابأهلغتنامه دهخداابأه . [ اِءَ ] (ع مص ) قصاص کردن . || با مأوی بردن . || بازگردانیدن . || گریختن . || پوست را دباغت کردن . پیراستن پوست را.
اقادةلغتنامه دهخدااقادة. [ اِ دَ ] (ع مص ) قصاص کردن . (تاج المصادر بیهقی ). کُشنده را باز کشتن و کشتن فرمودن کُشنده را. || به کشیدن دادن ستور کسی را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (
امثاللغتنامه دهخداامثال . [ اِ ] (ع مص ) قصاص کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (معجم البلدان ). || مثله کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گوش وبینی کشته را بریدن . (منتهی الارب