قانسةالطیرلغتنامه دهخداقانسةالطیر. [ ن ِ س َ تُطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) روده و اندرون مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قانصة. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قانصة شود.
rakesدیکشنری انگلیسی به فارسیراش، شن کش، چنگک، شیار، شیب، فاجر، چنگال، خط سیر، جای پا، شکاف، هرزه، با چنگک جمع کردن، با سرعت جلو رفتن، جمع اوری کردن
قانسةالطیرلغتنامه دهخداقانسةالطیر. [ ن ِ س َ تُطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) روده و اندرون مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قانصة. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قانصة شود.
قانصةلغتنامه دهخداقانصة. [ ن ِص َ ] (ع اِ) سنگ دان مرغ را گویند. پوست اندرونی او را خشک کرده بسایند و با شراب بیاشامند درد معده را نافع باشد خاصه پوست سنگدان خروس . گویند عربی اس
اشرفلغتنامه دهخدااشرف . [ اَ رَ ] (اِخ ) قانسوه غوری . بیست وسومین سلطان سلسله ٔ ممالیک برجی بود که در سال 906 هَ . ق . / 1500 م . به سلطنت رسید. (از طبقات سلاطین اسلام ص 75). و