قشلاق گنجه لولغتنامه دهخداقشلاق گنجه لو. [ ق ِ گ َ ج َ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 36 هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. موقع
قشلاق گنجهلغتنامه دهخداقشلاق گنجه . [ ق ِ گ َ ج َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 42 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 4 هزارگزی باختر شوسه ٔ شاه زند به ا
گوجه قملاقلغتنامه دهخداگوجه قملاق . [ گُو ج َ / ج ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 47 هزارگزی باختر قره آغاج و 12 هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه به
گوجه قملاقلغتنامه دهخداگوجه قملاق .[ گُو ج َ / ج ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 10 هزارگزی جنوب سراسکند و 1 هزارگزی خط آهن مراغه به میانه . کوهستانی است و
حاجی سیف الدینلغتنامه دهخداحاجی سیف الدین . [ س َ فُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) یکی از امراء زمان امیر تیمور. وفات 804 هَ . ق . به نیشابور. صاحب حبیب السیر گوید: «امیر تیمور گورکان بعد از آن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود
قفقازلغتنامه دهخداقفقاز. [ ق َ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است بین دریای سیاه و بحر خزر که در حدود 154250 میل مربع مساحت دارد و جمعیت آن بالغ بر 14410000 تن است . فاصله ٔ آن از منتهی ا
حروریةلغتنامه دهخداحروریة. [ ح َ ری ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از پانزده مذهب خوارج . (بیان الادیان ). طائفه ای از خوارج که در حروراء اجتماع کرده به مخالفت علی بن ابیطالب برخاستند. (سمع
حامورابیلغتنامه دهخداحامورابی . (اِخ )ششمین پادشاه از اولین سلسله ٔ پانزده نفری سلاطین بابل و مؤسس و بانی حقیقی وواقعی مملکت بابل . قانون حامورابی قدیم ترین قوانینی است که تا امروز