قشلاق ولی الغتنامه دهخداقشلاق ولی ا. [ ق ِ وَ لی یُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی از دهستان پائین شهرستان نهاوند واقع در 25 هزارگزی شمال باختری نهاوند و 6 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ نهاوند به کرمان
قشلاقلغتنامه دهخداقشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان والانجرد شهرستان بروجرد در 3 هزارگزی جنوب بروجردو 3 هزارگزی خاور شوسه ٔ بروجرد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است
قشلاقلغتنامه دهخداقشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در 4 هزارگزی خاور قشلاق این ده در دامنه قرار گرفته و سردسیری است . سکنه ٔ آن 100 تن است
قشلاقلغتنامه دهخداقشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه به نوسود میان باغ خلیفه و گردنه ٔکریوه ، در 110000 گزی کرمانشاه . (یادداشت مؤلف ).
ارزویهلغتنامه دهخداارزویه . [ اُ ی َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در کرمان . حد شمالی آن اقطاع و ده سرد، حدّ جنوبی احمدی ، حدّ شرقی جیرفت و رودبار و حد غربی محال هفتگانه ٔ فارس . قشلاق ا
اتابکان لرستانلغتنامه دهخدااتابکان لرستان . [ اَ ب َ ن ِ ل ُ رِ ] (اِخ )(لر کوچک ) شعبه ٔ لر کوچک اگر چند نفر امیر معتبر ازمیان ایشان برخاسته و مدت امارتشان نیز طویل تر بوده ولی هیچوقت اس
ارغونلغتنامه دهخداارغون . [ اَ ] (اِخ ) ابن اباقاخان . اباقاخان میل داشت که پس از او پسر وی ارغون بمقام ایلخانی برسد ولی چون این امر با یاسای چنگیزی که سلطنت را حق ارشد شاهزادگان
ارد اوللغتنامه دهخداارد اول . [ اُ رُ دِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پادشاه اشکانی . این شاه پس از برادربتخت سلطنت تمام ایران نشست . در باب سنه ٔ جلوس او اختلاف است بعضی 56 و برخی 55 ق . م .
دزگاهلغتنامه دهخدادزگاه . [ دُ ](اِخ ) نام یکی از دهستان های هفتگانه ٔ بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. حدود و مشخصات آن بقرار زیر است : ازشمال به دهستان اربعه ٔ پائین (سفلی ) از خاو