غشقلغتنامه دهخداغشق . [ غ َ ] (ع مص ) نرم کوفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غشق بر گوشت و هر چیز نرم ، زدن آن . (قاموس از اقرب الموارد).
rayدیکشنری انگلیسی به فارسیاشعه، پرتو، شعاع، تشعشع، روشنایی، اشعه تابشی، برق زدن، درخشیدن، تشعشع داشتن