قاسحلغتنامه دهخداقاسح . [ س ِ ] (ع ص ) جامه ٔ درشت . (منتهی الارب ). || رمح قاسح ؛ نیزه ٔ سخت . (مهذب الاسماء).
قسحلغتنامه دهخداقسح . [ ق َ س َ ] (ع اِمص ) خشکی . (منتهی الارب ). یبس . (اقرب الموارد). || بقیه ٔ انتشار نره . (منتهی الارب ). بقایای حالت نعوظ. (ناظم الاطباء). || (مص ) سخت ش
raspدیکشنری انگلیسی به فارسیکشیدن، سوهان، صدای سوهان، سوهان پهن، سوهان زدن، تراش دادن، با صدای سوهان گوش را ازردن
قاسحلغتنامه دهخداقاسح . [ س ِ ] (ع ص ) جامه ٔ درشت . (منتهی الارب ). || رمح قاسح ؛ نیزه ٔ سخت . (مهذب الاسماء).
قسحلغتنامه دهخداقسح . [ ق َ س َ ] (ع اِمص ) خشکی . (منتهی الارب ). یبس . (اقرب الموارد). || بقیه ٔ انتشار نره . (منتهی الارب ). بقایای حالت نعوظ. (ناظم الاطباء). || (مص ) سخت ش