قشر میانیintermediate courseواژههای مصوب فرهنگستانلایهای بین قشر اساس و لایة پوششی (wearing course) رویة راه
ramدیکشنری انگلیسی به فارسیرم، قوچ، دژکوب، کلاف، گوسفند نر، تلمبه، کلوخ کوب، کوبیدن، فرو بردن، بنقطه مقصود رسانیدن، سنبه زدن، بادژکوب خراب کردن، سفت کردن
مخچهفرهنگ انتشارات معین(مُ چِ یا چَ) [ ع - فا. ] (اِمصغ .) قسمتی از دستگاه مرکزی اعصاب که در زیر و عقب مخ قرار گرفته و مانند مخ (دماغ ) دارای قشر خاکستری رنگ در داخل است و به وسیلة س
مخچهلغتنامه دهخدامخچه . [ م ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر مخ . دماغ صغیر . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه رابجای «دماغ اصغر» پذیرفته است . (واژه های نو فره
غدد فوق کلیویلغتنامه دهخداغدد فوق کلیوی . [ غ ُ دَ دِ ف َ / فُو ق ِ ک ُل ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در روی کلیه دو غده ٔ غیر قرینه قرار دارند که نسبت به حیوانات محل آنها فرق می کند
زمینلغتنامه دهخدازمین . [ زَ ] (اِخ ) سیاره ای که ما در آن منزل داریم واز آن نشو و نما می کنیم ... در مدت 24 ساعت یکدفعه بر دور خود می گردد و در مدت 365 روز و شش ساعت و چند دقیق
جدول حجم چندعاملیmultiple-entry volume tableواژههای مصوب فرهنگستانجدول حجمی با بیش از یک متغیر شامل قطر برابر سینه و محیط برابر سینه برای درختان و قطر میانی و انتهایی برای بینهها