قسطبیلةلغتنامه دهخداقسطبیلة. [ ق ُ طَ ل َ ] (ع اِ) سر نره یا نره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و این لغتی است در قَسْطَبینة. (منتهی الارب ). رجوع به قَسْطَبینة شود.
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن سعید. یکی از اخترشناسان و از اعراب اندلس یهودی المذهب و سرحلقه ٔ هیأت منجمینی میباشد که بنام آلفونس عاشر پادشاه قسطیله و لیون «ازیاج
اراگنلغتنامه دهخدااراگن . [ اَ گ ُ ] (اِخ ) بلادی که در قدیم مستقل بودند و اکنون ایالتی بزرگ است در شمال شرقی اسپانیا. پایتخت آن ساراگُس و از این ناحیه شهرهای ساراگس ، هوئِسگا و
پیرنهلغتنامه دهخداپیرنه . [ رِ ن ِ ] (اِخ ) نام سلسله جبالی میان مملکت فرانسه و اسپانیا تقریباً بطول 430 هزار گز از پرپین یان تا باین . صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد:پیرنه ، یکی از
اسپانیالغتنامه دهخدااسپانیا. [ اِ ] (اِخ ) (در لاتینی هسپریا و هیسپانیا و ایبریا ) اِسپانْی . اسپانیول و در نزدعرب اندلس . قسمت اعظم شبه جزیره ای است در گوشه ٔ جنوب غربی اروپا و آن