قسامةلغتنامه دهخداقسامة. [ ق َ م َ ] (ع اِمص ) مصالحه ٔ میان مسلمانان و دشمنان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الهذنة بین العدو و المسلمین . (اقرب الموارد). ج ، قسامات . (ناظم ا
قسامةلغتنامه دهخداقسامة. [ ق َ م َ ] (ع مص ) خوب روی و صاحب جمال گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)(دهار) (زوزنی ). گویند: قسم قسامة؛ خوبروی و صاحب جمال گردید،
قسامةلغتنامه دهخداقسامة. [ ق ُ م َ ] (ع اِ) مال صدقة. (اقرب الموارد). صدقه . (منتهی الارب ). || آنچه قسام برای ذات خود جدا نماید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و به همین معنی اس
قسامهفرهنگ انتشارات معین(قَ مِ) [ ع . قسامة ] (اِ.) گروهی که برای گرفتن چیزی سوگند بخورند و آن را بگیرند.
قسامهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (فقه) جماعتی که برای گرفتن چیزی قسم بخورند و آن را بگیرند.۲. (فقه) سوگندی که بین اولیای دم اجرا شود، هنگامی که کسی را قاتل معرفی کنند و شاهد نداشته باشند.۳.
قسامهفرهنگ انتشارات معین(قَ مِ) [ ع . قسامة ] (اِ.) گروهی که برای گرفتن چیزی سوگند بخورند و آن را بگیرند.
قساماتلغتنامه دهخداقسامات . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قَسامة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قَسامة (ع اِمص ) شود.
جرباءلغتنامه دهخداجرباء. [ ] (اِخ ) دختر قسامة. مادرزن حضرت امام حسن (ع ) و مادر اسحاق بن طلحه . (از قاموس الاعلام ترکی ).
حارثةلغتنامه دهخداحارثة. [ رِ ث َ ] (اِخ ) ابن النمر. مکنی به ابی اثال . از کسانی است که زمان پیغمبر(ص ) را دریافت ولی بشرف صحبت نائل نیامد در عهد ابوبکر وقعه ٔ یرموک را درک کرد.
قساملغتنامه دهخداقسام . [ ق َ ] (ع اِمص ) حُسن . (منتهی الارب ). جمال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خوبی صورت . (ناظم الاطباء). نیکویی . (مهذب الاسماء). قسامة.