قارسلغتنامه دهخداقارس . (معرب ، اِ) کبر است . (فهرست مخزن الادویه ). مصحف «قرسیون » است . (دزی ج 2 ص 326).
قارسلغتنامه دهخداقارس . [ رِ ] (ع ص ) سرمای سخت و فسرده . (منتهی الارب ). سرمای سخت . (آنندراج ). اصبح الیوم الماء قارساً؛ ای جامداً. (ناظم الاطباء). || دیرینه از هرچیز. (منتهی
قارسلغتنامه دهخداقارس . (معرب ، اِ) کبر است . (فهرست مخزن الادویه ). مصحف «قرسیون » است . (دزی ج 2 ص 326).
قارسلغتنامه دهخداقارس . [ رِ ] (ع ص ) سرمای سخت و فسرده . (منتهی الارب ). سرمای سخت . (آنندراج ). اصبح الیوم الماء قارساً؛ ای جامداً. (ناظم الاطباء). || دیرینه از هرچیز. (منتهی
قبارسلغتنامه دهخداقبارس . [ ] (معرب ، اِ) به معنی کبر است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قبار شود.