قزلباشلغتنامه دهخداقزلباش . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) (سرخ سر)به طوایف مختلف ترک که با سلطان حیدر و مخصوصاً با پسر او شاه اسماعیل اول صفوی در ترویج مذهب شیعه و تحصیل سلطنت یاری کردند، گفت
قزلباشفرهنگ فارسی عمید / قربانزادههریک از سپاهیان شیعهمذهب شاهاسماعیل اول که از حامیان سلطنت صفوی بودند. Δ آنها را به مناسبت کلاه سرخرنگی که بر سر میگذاشتند قزلباش مینامیدند و بهتدر
قزلباشفرهنگ انتشارات معین( ~ .) [ تر. ] (اِ.) 1 - هر فرد از گروه قزلباش (به طوایف ترک که با سلطان حیدر صفوی و مخصوصاً با پسر او شاه اسماعیل اول در ترویج مذهب شیعه و به دست آوردن سلطنت
قزلباش خواجه احمدلغتنامه دهخداقزلباش خواجه احمد. [ ق ِ زِ خوا / خا ج َ اَ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 33000 گزی خاور سه کوهه ، نزدیک مرز افغانستان . موق
قزلباش شریف آبادلغتنامه دهخداقزلباش شریف آباد. [ ق ِ زِ ش ِ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 30000 گزی شمال خاوری سه کوهه و 2000 گزی خاور راه فرعی بندزهک به
قزلباشیهلغتنامه دهخداقزلباشیه . [ ق ِ زِ شی ی َ ] (اِخ ) منسوب به قزلباش . قزلباشیان : داروغه ٔ مهنه که از اشرار قزلباشیه بود... (رجال حبیب السیر ص 202). رجوع به قزلباش شود.
قرباشلولغتنامه دهخداقرباشلو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) قره باشلو. دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد که در 12 هزارگزی جنوب باختری بجنورد سر راه شوسه ٔ عمومی بجنورد به اسفرای
قزلباش خواجه احمدلغتنامه دهخداقزلباش خواجه احمد. [ ق ِ زِ خوا / خا ج َ اَ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 33000 گزی خاور سه کوهه ، نزدیک مرز افغانستان . موق
قزلباش شریف آبادلغتنامه دهخداقزلباش شریف آباد. [ ق ِ زِ ش ِ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 30000 گزی شمال خاوری سه کوهه و 2000 گزی خاور راه فرعی بندزهک به
قزلباشیهلغتنامه دهخداقزلباشیه . [ ق ِ زِ شی ی َ ] (اِخ ) منسوب به قزلباش . قزلباشیان : داروغه ٔ مهنه که از اشرار قزلباشیه بود... (رجال حبیب السیر ص 202). رجوع به قزلباش شود.
شاملولغتنامه دهخداشاملو. (اِخ ) (ایل ) طایفه ای از قزلباش و قزلباش فرقه ای است از مغلان ایران و در یکی از لغات ترکی نوشته که شاملوبمعنی شامی است چرا که لفظ لو بضم لام و واو معروف
خالدلغتنامه دهخداخالد. [ ل ِ ] (اِخ ) بی». وی یکی از سرکردگان قزلباش است که عثمانیها او را با یکصد و پنجاه نفر قزلباش پس از فتح چالداران و یکروز قبل از ورود به تبریز در قریه ٔ س