قزاقفرهنگ انتشارات معین( ~ .) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - ابریشم فروش ، علاقه بند. 2 - آن که کرم ابریشم را تربیت می کند.
قزاقلغتنامه دهخداقزاق . [ ق َزْ زا ] (اِخ ) قزاقها، شاخه ای از ترکها هستند که به زندگی شبانی تا جنگ اول جهانی ادامه میدادند. بسیاری از آنها از شهرهای ترک نشین خوارزم از جمله خیو
قزاق لیلغتنامه دهخداقزاق لی . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 14 هزارگزی باختر گنبد و شمال رودخانه ٔ گرگان . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن
قزاقخانهلغتنامه دهخداقزاقخانه . [ ق َزْ زا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای سکونت قزاقان . پاسگاه قزاقان . رجوع به قزاق شود.
قزاقزلغتنامه دهخداقزاقز. [ ق َ ق ِ ] (ع اِ) قزاقز من الشی ٔ؛ اندک از چیزی (منتهی الارب )، النبذ منه . (اقرب الموارد).
قزاق لیلغتنامه دهخداقزاق لی . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 14 هزارگزی باختر گنبد و شمال رودخانه ٔ گرگان . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن
قزاقخانهلغتنامه دهخداقزاقخانه . [ ق َزْ زا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای سکونت قزاقان . پاسگاه قزاقان . رجوع به قزاق شود.
قزاقستانلغتنامه دهخداقزاقستان . [ ق َزْ زا ق ِ ] (اِخ ) کازاخستان . یکی از جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی است که از شمال به روسیه و از مغرب به روسیه و دریای خزر و از جنوب به ترکمنستان