قروملغتنامه دهخداقروم . [ق ُ ] (ع مص ) نخست گیاه خوردن گرفتن ستور. || به ضعف و سستی خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
فوروارسلغتنامه دهخدافوروارس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی و به سریانی قرومانا و به عربی شمع نامند. (از فهرست مخزن الادویه ).
کمال الدینلغتنامه دهخداکمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ](اِخ ) عبدالحمیدبن مولانا قطب الدین قرومی . از وزرای شاهرخ میرزا پسر امیرتیمور گورکانی بود که در زمان امیرتیمور نیز مدتی منصب صدارت
رأساً برأسلغتنامه دهخدارأساً برأس . [ رَءْ سَن ْب ِ رَءْس ْ ] (ع ق مرکب ) سربسر. (شرفنامه ٔ منیری ).- رأساًبرأس کردن ؛ سربسر کردن : و مشاهیر قروم و صنادید شام و روم با ایشان از ب
بالغلغتنامه دهخدابالغ. [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) بالیغ، و بالیغ در مغولی بمعنی شهر است و خان بالیغ نام قره قروم پای تخت سلاطین مغول بوده است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). این که فر
مقرملغتنامه دهخدامقرم . [ م َ رَ ] (ع مص ) نخست گیاه خوردن گرفتن شتر یا به ضعف و سستی خوردن . قَرم . قُروم . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).