قره قرقانلغتنامه دهخداقره قرقان . [ ق َ رَ ؟ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دودانگه ٔ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 25 هزارگزی جنوب باختری ضیأآباد و 6 هزارگزی راه شوسه ٔ همدان . موقع
قران قیهلغتنامه دهخداقران قیه . [ ق َ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 30 هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 5هزارگزی میانه و تبریز. موقع جغراف
قرهلغتنامه دهخداقره . [ ق َ رَه ْ ] (ع اِمص ) چرکینی اندام مانند قلح و زردی دندان . || (مص ) زرد و چرکین اندام گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || داغ داغ شدن
قرهلغتنامه دهخداقره . [ ق ُرْ رَ / رِ ] (اِ) قره که رمّالان زنند : صیدی چنین که گفتم وِاقبال صیدگه راشعری زننده قره سعدالسعود فالش .خاقانی (از آنندراج از غوامض سخن ).
قرةلغتنامه دهخداقرة. [ ق َرْ / ق ُرْ رَ ] (ع مص ) خنک گردیدن . || سپری شدن گریه . || دیدن آنچه آرزوی دیدن آن را دارند. (منتهی الارب ). رجوع به قُرور شود.
قره آغاجلغتنامه دهخداقره آغاج . [ ق َ رَ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای شهرستان مراغه در جنوب خاوری شهرستان . از شمال به بخش سراسکند، از جنوب به بخش تکاب ، از خاور به بخش مرکزی میانه ،
حسن قره باغیلغتنامه دهخداحسن قره باغی . [ ح َ س َ ن ِ ق َ رَ ] (اِخ ) ابن محمد. او راست : تجوید القرآن که در 1260 هَ . ق . نگاشته است . (ذریعه ج 3 ص 373).
چوکانلولغتنامه دهخداچوکانلو. (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . 200 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ قرانقو. محصولش غلات ، نخود، کشمش و زردآلو است . (
روشن چشم شدنلغتنامه دهخداروشن چشم شدن . [ رَ / رُو ش َ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب )قرة. (ترجمان القرآن ). کنایه از مسرور و شاد شدن .
حسین آلانلغتنامه دهخداحسین آلان . [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 39هزارگزی شمال خاوری قره آغاج و 8هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه به م