قره بورونلغتنامه دهخداقره بورون . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 8 هزارگزی خاور اهر و 500 گزی شوسه ٔ اهر به خیاو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و م
قرهلغتنامه دهخداقره . [ ق َ رَه ْ ] (ع اِمص ) چرکینی اندام مانند قلح و زردی دندان . || (مص ) زرد و چرکین اندام گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || داغ داغ شدن
قرهلغتنامه دهخداقره . [ ق ُرْ رَ / رِ ] (اِ) قره که رمّالان زنند : صیدی چنین که گفتم وِاقبال صیدگه راشعری زننده قره سعدالسعود فالش .خاقانی (از آنندراج از غوامض سخن ).
قرةلغتنامه دهخداقرة. [ ق َرْ / ق ُرْ رَ ] (ع مص ) خنک گردیدن . || سپری شدن گریه . || دیدن آنچه آرزوی دیدن آن را دارند. (منتهی الارب ). رجوع به قُرور شود.
ازمیرلغتنامه دهخداازمیر. [ اِ ] (اِخ ) (خلیج ...) خلیج بزرگیست در مشرق بحرالجزائر در داخل خشکی ، و تشکیل چندین خلیج کوچک داخلی دهد.دهانه ٔ آن در طرف شمال باز ولی جهت غربی آن با د
قره ماخرلغتنامه دهخداقره ماخر.[ ق َ رَ خ ِ ] (اِخ ) دهی از بخش اترک شهرستان گنبدقابوس که در 20000 گزی جنوب خاوری داشلی برون نزدیک راه فرعی گنبد به داشلی برون واقع است . موقع جغرافیا
قره آغاجلغتنامه دهخداقره آغاج . [ ق َ رَ ] (اِخ ) قره آقاج . ده مخروبه ای است از بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس در 70000 گزی خاوری داشلی برون . موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل . مردم
قلیج ایشانلغتنامه دهخداقلیج ایشان . [ ق ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش اترک شهرستان گنبدقابوس ، واقع در 73000گزی خاور داشلی برون و3000 گزی قره آغاج در حدود 8000 خانوار از تراکمه دراین
جهانشاهلغتنامه دهخداجهانشاه . [ ج َ ] (اِخ ) مظفرالدین (839-872 هَ . ق .). سومین پادشاه قره قویونلو است و پس از شاهرخ (850 هَ . ق .)از اطاعت تیموریان سرپیچی کرد و بعراق عجم حمله بر