قرنبلغتنامه دهخداقرنب . [ ق ُ ن ُ ] (ع اِ) تهیگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خاصره . (اقرب الموارد).
قرنبلغتنامه دهخداقرنب . [ ق َ ن َ ] (ع اِ) کلاکموش . (منتهی الارب )(آنندراج ). یربوع . || موش . || بچه ٔ موش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
غرنبلغتنامه دهخداغرنب . [ غ ُ رُمْب ْ ] (اِ صوت ) غرنبه و بانگ و فریاد و خروش و شور. (ناظم الاطباء). گرنب . گرمب .
قصر قرنبالغتنامه دهخداقصر قرنبا. [ ق َ رِ ق َ رَم ْ ] (اِخ ) موضعی است به خراسان و گویند به مرو، و درآن وقعه ای برای عبداﷲبن حازم از بنی تمیم اتفاق افتاده است و به یوم قرنبا مشهور اس