قرمزیلغتنامه دهخداقرمزی . [ ق ِ م ِ ] (ص نسبی ) نسبت است به قرمز. آنچه رنگش سرخ باشد. (از اقرب الموارد).- قرمزی روز ؛ کنایه از شفقی است که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح به هم رس
قرمزی باغلغتنامه دهخداقرمزی باغ . [ ق ِ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه در 39 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 45 هزارگزی شمال راه ارابه رو تکاب به
قرمزی بلاغلغتنامه دهخداقرمزی بلاغ . [ ق ِ م ِ ب ُ ] (ارخ ) دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه . در 49 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 13 هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو میاندوآب
قرمزی خلیفهلغتنامه دهخداقرمزی خلیفه . [ ق ِم ِ خ َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه در 14 هزارگزی شمال باختری میاندوآب و 5 هزارگزی باختر ارابه رو می
قرمزینلغتنامه دهخداقرمزین . [ ق ِ م ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کوهپایه ٔ بخش نوبران شهرستان ساوه در 20 هزارگزی شمال باختری نوبران و 10 هزارگزی راه عمومی . موقع جغرافیایی آن کوه
قرمزیةلغتنامه دهخداقرمزیة. [ ق ِ م ِ زی ی َ ] (ع ص نسبی )(الحُمّی ...) سرخجه . سرخک . تب قرمزی مرضی است مسری و خطرناک که از میکرب ستربتوکوکس خونی ناشی میشود. انقلاب این مرض در مدت