قرقوسلغتنامه دهخداقرقوس . [ ق َ رَ ] (ع اِ) زمین هامون سفت نرم ستبر بی گیاه . و گاه است که بیرون آمده است از او آب سوزنده ٔپلیدی که گویا پاره ای آتش است و بلند و آرمیده میباشد. (
قرقوسلغتنامه دهخداقرقوس . [ ق ُ ] (ع اِ) بیابان فراخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قَرَقوس شود.
قاقوسلغتنامه دهخداقاقوس . (معرب ، اِ)غله ای است که آن را به عربی عدس میگویند. (برهان ). || عدس الماء است که نوعی است از طحلب و آن را قاقوسوسطو نیز گویند. (از فهرست مخزن الادویة).
قاقوسوسطولغتنامه دهخداقاقوسوسطو. (معرب ، اِ) قاقوس . عدس الماء است که نوعی است از طحلب . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قاموس شود.
قربوسلغتنامه دهخداقربوس . [ ق َ رَ ] (معرب ، اِ) کوهه ٔ زین . و ساکن نگردد جز در ضرورت . ج ، قرابیس . (منتهی الارب ). بر وزن محسوس [ کذا ] ، کوهه ٔ زین اسب را گویند، و آن بلندی پ
پرگالهلغتنامه دهخداپرگاله . [ پ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) پرکاله . پرغاله . پرگاره . (رشیدی ). وصله ای باشد که بر جامه دوزند. (لغت نامه ٔ اسدی ). کژنه . (لغت نامه ٔ اسدی ). وصله در جامه
قاقوسلغتنامه دهخداقاقوس . (معرب ، اِ)غله ای است که آن را به عربی عدس میگویند. (برهان ). || عدس الماء است که نوعی است از طحلب و آن را قاقوسوسطو نیز گویند. (از فهرست مخزن الادویة).
قاقوسوسطولغتنامه دهخداقاقوسوسطو. (معرب ، اِ) قاقوس . عدس الماء است که نوعی است از طحلب . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قاموس شود.