قرطاللغتنامه دهخداقرطال . [ ق ِ ] (ع اِ) کواره . (بحر الجواهر). || کندوی زنبور عسل . (بحر الجواهر: کواره ).
قرتاللغتنامه دهخداقرتال . [ ] (اِخ ) قصبه و مرکز قضاست در شهر اسکدار از شهرهای ترکیه ، و در 19 هزارگزی جنوب شرقی اسکدار و در ساحل دریای مرمره قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
قرتاللغتنامه دهخداقرتال . [ ] (اِخ ) قضائی است درترکیه که قسمت جنوب غربی شبه جزیره ٔ «قوجه ایلی » را تشکیل میدهد. از مشرق به ککبوزه ، از شمال به شیله ، ازمغرب به قاضی کویی و از ج
قرطالةلغتنامه دهخداقرطالة. [ ق ِ ل َ ] (ع اِ) تنگبار خر. (منتهی الارب ). برذعة. (اقرب الموارد). رجوع به قرطله شود.
قرطالةلغتنامه دهخداقرطالة. [ ق ِ ل َ ] (ع اِ) تنگبار خر. (منتهی الارب ). برذعة. (اقرب الموارد). رجوع به قرطله شود.
کوارهلغتنامه دهخداکواره . [ ک َ رَ / رِ ](اِ) سبدی باشد چون گهواره که انگور بدان آورند. (صحاح الفرس ). به معنی اول کوار است که سبدی باشد که میوه و غیره در آن کنند و بر ستور بار ک
گوارهلغتنامه دهخداگواره . [ گ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) مخفف گهواره است ، و به عربی مهد خوانند. (برهان ) : ای پیرهنت گواره ٔ گل رویت گل سرگواره ٔ گل . سیداحمد مشهدی .|| گله ٔ گاو. (
منلغتنامه دهخدامن . [ م ِ ] (ع حرف جر) از. (ترجمان القرآن ). ترجمه ٔ لفظ «از». (غیاث ) (آنندراج ). یکی از حروف جاره است به معنی «از» و در چندین وجه استعمال می گردد:1 - ابتدای