قلتهلغتنامه دهخداقلته . [ ق َ ت َ / ت ِ ] (ص ) به معنی دوم قلتبان است که دیوث و قواده باشد. (برهان ). قلته = قرته = قلتبان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به قلتبان شود.
قرةلغتنامه دهخداقرة. [ ق ِرْ رَ ] (ع اِ) سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). برد. (اقرب الموارد). || خنکی . سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ما اصاب الانسان و غیره من البرد. (اقرب