قربوسلغتنامه دهخداقربوس . [ ق َ رَ ] (معرب ، اِ) کوهه ٔ زین . و ساکن نگردد جز در ضرورت . ج ، قرابیس . (منتهی الارب ). بر وزن محسوس [ کذا ] ، کوهه ٔ زین اسب را گویند، و آن بلندی پ
قابوسلغتنامه دهخداقابوس . (اِخ ) ابن مصعب ، فرعون سوم از فراعنه ٔ مصر که پس از مرگ ریان بن ولید عموزاده ٔ او جلوس کرد. او هم زمان با یوسف صدیق و پادشاهی ستمکار و خودکام و خونخوار
قابوسلغتنامه دهخداقابوس . (اِخ ) ابن نعمان بن منذر. آنگاه که بنی یربوع بر سر منصب ردافت نافرمانی نعمان کردند وی فرزند خود قابوس و حسان بن منذر را با لشکری از مردم حیرة و دیگران ب
غلطاقلغتنامه دهخداغلطاق . [ غ َ ] (اِ) قربوس . چوب زین . رجوع به غلتاق و قربوس شود.- امثال :غلطاقش را نمی توان تو برد ، نظیر تنگه اش را نمیتوان خرد کرد. کمانش را نمیشود کشید.
ثابتلغتنامه دهخداثابت . [ ب ِ ] ابن هزال بن عمروبن قربوس الأنصاری . ابن حجر گوید صحابی است و درک غزوه ٔ بدر کرده و در جنگ یمامه بشهادت رسیده است .
اغطوسلغتنامه دهخدااغطوس . [ اَ ] (اِخ ) همان اغطسوس است بسقوط سین اول بر وزن قربوس که نام پادشاه اول است از پادشاهان قیاصره ٔ روم . (از برهان ). رجوع به اغطسوس شود.