قرباغهلغتنامه دهخداقرباغه . [ ق ُ غ َ / غ ِ ] (ترکی ، اِ) قورباغه . قرباقه . (از آنندراج ). وزغ . ضفدع . غوک . و رجوع به قورباغه شود.
قرباغه ایلغتنامه دهخداقرباغه ای . [ ق ُ غ َ / غ ِ ] (ص نسبی ) (رنگ ...) رنگ گل گل و راه راه به رنگ قرباغه .
قورباغهگویش اصفهانی تکیه ای: qurbâqa طاری: vezaq طامه ای: qurbâqa طرقی: vezaq کشه ای: vezaq نطنزی: qurbâqa
قرباغه ایلغتنامه دهخداقرباغه ای . [ ق ُ غ َ / غ ِ ] (ص نسبی ) (رنگ ...) رنگ گل گل و راه راه به رنگ قرباغه .
پکلغتنامه دهخداپک . [ پ َ ] (اِ) غوک . وزغ . چغز. قرباغه .بزغ . مکل . (اوبهی ). قاس . غنجموش . ضفدع : ای همچو یک پلید و چنو دیده ها برون مانند آن کسی که مر او را کنی خَبَک تا
غوکلغتنامه دهخداغوک . (اِ) جانوری است که در آب و زمین نمناک میماند، بعربی ضِفدِع (ضَفدَع ) گویند. (آنندراج ). حیوان کوچکی ذوالحیاتین که وزغ و چغر وچغز نیز گویند و به ترکی قرباغ
قورباغهلغتنامه دهخداقورباغه . [غ َ / غ ِ ] (ترکی ، اِ) غورباغه . قُرباغه . قُرباقه . قورباغا. قوربغا. قوربغه . جانوری است از رده ٔ ذوحیاتین های بی دم که اندام های خلفیش بقدر کافی ط
مگللغتنامه دهخدامگل . [ م َ گ َ ] (اِ) وزغ . (فرهنگ رشیدی ). وزق و غوک باشد. (برهان ) (آنندراج ). غوک و قرباغه . (ناظم الاطباء). ضفدع . (بحر الجواهر). چغز. غوک . وزغ . بزغ . غن