قراکللغتنامه دهخداقراکل . [ ق َ ک ُ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ فخرعمادالدوله از دههای استراباد رستاق . (ترجمه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 170).
قراقللغتنامه دهخداقراقل . [ ق َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ قَرقَل .پیراهن زنان یا جامه ای است بی آستین . (منتهی الأرب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به قرقل شود.
قاراقیللغتنامه دهخداقاراقیل . (اِخ ) نام طائفه ای ازطوائف ترکمن ایران . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 104).
کرکیللغتنامه دهخداکرکیل . [ ک َ ] (اِخ ) نام کرکیلی دژ درآیرم ، و در آنجا دزدانی ساکن بوده اند که آنان را کرکیلی می گفته اند و جمع آن کراکله آمده است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کراکله شود.
قراکوللغتنامه دهخداقراکول . [ ق َ ] (اِخ ) در شمال چارجوی است . پوست بره ٔ بخارائی قراکولی معروف است . (الفهرست ) : و جغاتای و اوکتای به تماشای صید قوقو به قراکول آمدند. (جهانگشای جوینی ).
قراکلالغتنامه دهخداقراکلا. [ ق َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رابو بخش مرکزی شهرستان آمل . واقع در 15000گزی شمال خاوری آمل . موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل و مرطوب و مالاریایی و سکنه ٔ آن 185 تن است . آب آن از چشمه و رود هراز
قراکلالغتنامه دهخداقراکلا. [ ق َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رابو بخش مرکزی شهرستان آمل . واقع در 15000گزی شمال خاوری آمل . موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل و مرطوب و مالاریایی و سکنه ٔ آن 185 تن است . آب آن از چشمه و رود هراز