قرامان جدیدلغتنامه دهخداقرامان جدید. [ ق َ ن ِ ج َ ] (اِخ ) قَرمان . قره مان . شهر لارندا. سلطان ولد فرزند روحانی مولانا جلال الدین رومی در این شهر متولد شد. (از سعدی تا جامی ص 168). ر
قرامانلغتنامه دهخداقرامان . [ ق َ ] (اِخ ) ابن نوره . نخستین کس از حکمرانان خاندان قرامانیان است که حوالی سال 654 هَ .ق . به حکومت رسید و به سال 678 وفات یافت . (معجم الانساب زامب
قراخانلغتنامه دهخداقراخان . [ ق َ ] (اِخ ) نام یکی از مبارزان افراسیاب . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
قراخانلغتنامه دهخداقراخان . [ ق َ ] (اِخ ) ابن مغول خان که پس از مرگ پدر در مملکت ترکستان به سلطنت رسید. (تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 6 و 7).
قراخانلغتنامه دهخداقراخان . [ ق َ ] (اِخ ) ابن منسک . منسک را مغولان دیب باقوخان خوانند وی جد مغولان و از فرزندان یافث بن نوح است . قراخان را پسری بود اغور نام که موحد شد و پادشاه
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود
ارغونلغتنامه دهخداارغون . [ اَ ] (اِخ ) ابن اباقاخان . اباقاخان میل داشت که پس از او پسر وی ارغون بمقام ایلخانی برسد ولی چون این امر با یاسای چنگیزی که سلطنت را حق ارشد شاهزادگان
خان بالغلغتنامه دهخداخان بالغ. [ ل ِ ](اِخ ) نام قدیمی شهر پکن است . این نام در قرون وسطی بشهری گفته میشد که در محل کنونی پکن قرار داشت . و اصل آن مغولی و بمعنی «شهرخان » است . پیش
غازانلغتنامه دهخداغازان . (اِخ ) فرزند ارغون بن اباقابن هولاکوبن تولوی بن چنگیز، هفتمین ایلخانان مغولی (از هلاکو ببعد) ایران است که از سال 694 تا سال 703 هَ . ق . فرمانروای کشور