قراجه قیونلولغتنامه دهخداقراجه قیونلو. [ ق َ ج ِ ] (اِخ ) نام جائی است در کشور عثمانی . (معجم الانساب چ زامباور ج 2 ص 227).
قاراه قوالونلغتنامه دهخداقاراه قوالون . [ ] (معرب ، اِ) قرنفل است . (فهرست مخزن الادویه ). این کلمه مصحف لغت یونانی کاروئوفولون است . رجوع به قرنفل در حاشیه ٔ برهان چ معین شود.
قراجهلغتنامه دهخداقراجه . [ ق َ ج ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر. واقع در 30 هزارگزی باختری هریس و 2500گزی شوسه ٔ تبریز به اهر. موقع طبیعی آن جلگه ، معتدل
قراجهلغتنامه دهخداقراجه . [ ق َ ج ِ ] (اِخ ) (اتابیک ...) یکی از اتابکان فارس است که پس از اتابک جاوئی به حکومت فارس رسید و در خدمت سلطان عبدالرحمان بزرگ شد و پس از مدتی در فارس
قراجهلغتنامه دهخداقراجه . [ ق َ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کسبایر بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. واقع در 22هزارگزی شمال باختری بجنورد و 3هزارگزی شوسه ٔ بجنورد به اینچه . موقع جغرافیا
قراجهلغتنامه دهخداقراجه .[ ق َ ج ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کله بوز بخش مرکزی شهرستان میانه . واقع در 13000گزی جنوب میانه و 11000گزی شوسه ٔ تبریز به میانه . موقع جغرافیایی آن کوهس
تبریزلغتنامه دهخداتبریز. [ ت َ ] (اِخ ) نام شهری است در آذربایجان در اقلیم پنجم ... و مردم آنجا اکثر آهنگرند و جلال الدین سیوطی در لب الالباب نوشته که تبریز بالکسر شهری است قریب
قاراه قوالونلغتنامه دهخداقاراه قوالون . [ ] (معرب ، اِ) قرنفل است . (فهرست مخزن الادویه ). این کلمه مصحف لغت یونانی کاروئوفولون است . رجوع به قرنفل در حاشیه ٔ برهان چ معین شود.
طاهرزادهلغتنامه دهخداطاهرزاده . [ هَِ دَ ] (اِخ ) میرزاعلی اکبر صابر (تولد 1278 وفات 1321 هَ . ق .). وی یکی از شعرای توانا و بزرگ شروان است ، و در قرن سیزدهم هجری در شهر شماخه تولدی
قراجه فضل الغتنامه دهخداقراجه فضل ا. [ ق َ ج ِ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی جزء دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 30هزارگزی شمال باختری مرند و 6هزارگزی شوسه ٔ خوی به مرند. مو
قراجهلغتنامه دهخداقراجه . [ ق َ ج ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر. واقع در 30 هزارگزی باختری هریس و 2500گزی شوسه ٔ تبریز به اهر. موقع طبیعی آن جلگه ، معتدل