قرائنلغتنامه دهخداقرائن . [ ق َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ قرینة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || و نیز آنچه برای انسان حاصل میشود از آثار و علامات تا قطع کند بر صحت حقانیت مطلبی یا بر سق
قرائنلغتنامه دهخداقرائن . [ ق َ ءِ ] (اِخ ) (امیر...) امیری از امرای پرویز و حاکم ملک روم بود چون دولت ساسانیان روی در انحطاط نهاد او طمع درملک کرد و به تغلب و استیلاء پادشاه شد،
ذوات القرائنلغتنامه دهخداذوات القرائن . [ ذَ تُل ْ ق َ ءِ ] (ع اِ مرکب ) ج ِ ذوالقَرینَتَین . پی های اندرون ران .
نشانگرهای اطلاعاتیintelligence indicatorsواژههای مصوب فرهنگستانقرائن و اطلاعاتی که برای دشمن قابل دستیابی است و چنانچه بتواند آنها را بهدرستی تفسیر کند، میتواند اطلاعاتی را در مورد توانمندیها و مقاصد نیروهای رقیب به دست
ذوات القرائنلغتنامه دهخداذوات القرائن . [ ذَ تُل ْ ق َ ءِ ] (ع اِ مرکب ) ج ِ ذوالقَرینَتَین . پی های اندرون ران .
بینهگراییevidentialismواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای مبنی بر اینکه یک باور به لحاظ معرفتشناختی تنها در صورتی موجه است که مبتنـی بر شواهد و قرائن مناسب و عقلانی باشد
معرفتشناسی اصلاحشدهreformed epistemologyواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی در معرفتشناسی دینی که براساس آن باور به خداوند معقول است بیآنکه نیاز به شواهد و قرائن باشد