قراءلغتنامه دهخداقراء. [ ق َرْ را ] (ع ص ) خوش خواننده . (منتهی الارب ). خوش خوان . (آنندراج ). || خوش خواننده قرآن را. (منتهی الارب ). خوش خواننده ٔ قرآن . (آنندراج ) (ناظم الا
قراءلغتنامه دهخداقراء. [ ق ِ ] (ع اِمص ) مهمانی . (آنندراج ). قِری . || میزبانی . (ناظم الاطباء). || (مص ) مقاراءة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با هم مذاکره کردن . || سبق گفت
قراءلغتنامه دهخداقراء. [ ق ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ قاری . قارئون . رجوع به قاری شود. || مرد پارسا. عبادت کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
قراعلغتنامه دهخداقراع . [ ق َرْ را ] (ع اِ) مرغی است که چوب سخت رابمنقار خود کنده جای گیرد در وی . ج ، قراعات . (منتهی الأرب ) (ناظم الاطباء). طائری است که عودالصلیب را بمنقار
قراعلغتنامه دهخداقراع . [ ق ِ ] (ع مص ) قَرع . (منتهی الأرب ). || برجهیدن گشن بر شتر ماده . || پشیمان شدن و بر هم ساییدن دندان را از ندامت . (منتهی الأرب ) (آنندراج ). || قرعه
غراءلغتنامه دهخداغراء. [ غ َ ] (ع مص ) آزمندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حریص شدن به چیزی بی آنکه وادارکننده ای باشد. (از اقرب الموارد). غَراً. (اقرب الموارد). || سرد شدن : غر
غراءلغتنامه دهخداغراء. [ غ َرْ را ] (اِخ ) (الَ ...) جائی است که در دیار ناصفه قرار دارد و ناصفة قُوَیرة در همین جاست : کأنهم ما بین الیه غُدوَةًو ناصفة الغراء هدی مُحَلَّل .تا
قراء سبعهلغتنامه دهخداقراء سبعه . [ ق ُرْ را ءِ س َ ع َ / ع ِ ](اِخ ) مراد از قراء سبعه ، امامان مشهور قرأات هستند که در تنظیم قرآن و نقطه گذاری آن و تجوید قرائت ازجهت اعراب و بنا و
قراء عشرهلغتنامه دهخداقراء عشره . [ ق ُرْ را ع َ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) قراء سبعه اند با سه تن دیگر که عبارتند از: 1 -ابوجعفر مدنی اول 2 - یعقوب بصری 3 - خلف . و این ده تن را قراء عشره
قراء سبعهلغتنامه دهخداقراء سبعه . [ ق ُرْ را ءِ س َ ع َ / ع ِ ](اِخ ) مراد از قراء سبعه ، امامان مشهور قرأات هستند که در تنظیم قرآن و نقطه گذاری آن و تجوید قرائت ازجهت اعراب و بنا و
قراء عشرهلغتنامه دهخداقراء عشره . [ ق ُرْ را ع َ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) قراء سبعه اند با سه تن دیگر که عبارتند از: 1 -ابوجعفر مدنی اول 2 - یعقوب بصری 3 - خلف . و این ده تن را قراء عشره
قراءةلغتنامه دهخداقراءة. [ ق َ رَ ءَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قاری ٔ. خوانندگان . قُرّاء . قارئون . رجوع به قاری شود.