قذاذلغتنامه دهخداقذاذ. [ ق ِ ](ع اِ) ج ِ قُذّ جج ِ اَقَذّ. (منتهی الارب ). تیر باپرو تیر بی پر و هموار تراشیده ٔ بی خم . (منتهی الارب ).
قزازلغتنامه دهخداقزاز. [ ق ُزْ زا ] (ع ص ، اِ) مرد برکنار از آلایش عیب و معصیت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قزازلغتنامه دهخداقزاز. [ ق َ ] (ع اِ) اژدهای بزرگ . || ماران کوتاه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قزازلغتنامه دهخداقزاز. [ ق َزْ زا ] (اِخ ) عبدالرحمان بن ابی غالب محمدبن عبدالواحدبن حسن بن منازل شیبانی بغدادی . از محدثان است . وی از ابوالحسین بن مهتدی و ابوبکر خطیب و جز این
قذاذاتلغتنامه دهخداقذاذات . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قذاذَة. رجوع به قذاذة شود. || آنچه از بریدن پر افتد از پر مرغ و جز آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قذاذةلغتنامه دهخداقذاذة. [ ق ُ ذَ ] (ع اِ) تراشه ٔ زر و سیم و جز آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، قذاذات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
قاذفلغتنامه دهخداقاذف . [ ذِ ] (ع ص ) از قذف . سنگ انداز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هم بین حاذف و قاذف . الحاذف بالعصا و القاذف بالحجارة. (منتهی الارب ). || ناقه
قذاذاتلغتنامه دهخداقذاذات . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قذاذَة. رجوع به قذاذة شود. || آنچه از بریدن پر افتد از پر مرغ و جز آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قذاذةلغتنامه دهخداقذاذة. [ ق ُ ذَ ] (ع اِ) تراشه ٔ زر و سیم و جز آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، قذاذات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اقذلغتنامه دهخدااقذ. [ اَ ق َذذ ] (ع ص ، اِ) تیر باپر و تیر بی پر و هموار تراشیده ٔ بی خم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ج ، قُذّ. جج ، قِذاذ. (م