تأثیر قوی گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام وی گذاشتن، متأثر کردن، اثر (نشان) گذاشتن، تعجب برانگیختن، جلب توجه کردن، متعجب کردن
قدیلغتنامه دهخداقدی . [ ق َ ] (ع ص ) خوشمزه : طعام قدی ؛ طعام خوش مزه . (منتهی الارب ). رجوع به قَد شود.
تلویزیونلغتنامه دهخداتلویزیون . [ ت ِ ل ِ یُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) تله ویزیون .دستگاهی است که بوسیله ٔ آن می توان حوادثی را که در صحنه ٔ مخصوص (جایگاه فرستنده ) از مسافت چندین کیلومتر
اسقلبیوسلغتنامه دهخدااسقلبیوس . [ اَ ق َ ل ِ ] (اِخ ) رب ّالنوع طب . در اساطیر یونانی فرزند افولن . او نه تنها بیماران را شفا می بخشیدبلکه مردگان را نیز احیا می کرد. فلوطن خدای مردگ
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) مرحوم میرزا حسین خان متخلص به دانش از فضلا و شعرای مشهورایران مقیم ترکیه که اغلب در استانبول و گاه نیز درآنکارا (آنقره ) اقامت داشت . وی ر
فراعنهلغتنامه دهخدافراعنه . [ ف َ ع ِ ن َ ] (اِخ ) ج ِ فرعون . (منتهی الارب ). و فرعون نامی است که بر پادشاهان مصر قدیم اطلاق شده است . (المنجد). سلاطین قدیم مصر فرعون لقب داشتند.
پلوتنلغتنامه دهخداپلوتن . [ پْلو / پ ُ ت َ ] (اِخ ) پلوتینس یا فلوطین که او را در کتب اسلامی شیخ الیونانی نامند. معروفترین فیلسوف از افلاطونیان اخیر است در کتاب سیر حکمت آمده است