قدیمیدیکشنری فارسی به انگلیسیage-old, ancient, antediluvian, antiquated, archaic, démodé, fossil, old, hoary, horse-and-buggy, medieval, musty, old-fashioned, old-line, out-of-date, outdated, outmoded, passé, primitive, senescent, vintage
کدیمیلغتنامه دهخداکدیمی . [ ک ُ دَ ] (ص نسبی ) منسوب است به کدیم که نام اجدادی است . (الانساب سمعانی ).
قدمیلغتنامه دهخداقدمی . [ ق ُ دَ می ی ] (ص نسبی ) (ثوب ...) جامه ای است که در قُدَم و منسوب بدان است . (از منتهی الارب ).
قدمیلغتنامه دهخداقدمی . [ ق ُ دَ ] (ص نسبی ) نسبت است به قدم و آن موضعی است . (منتهی الارب ). رجوع به قدم شود.
خوش قدمیلغتنامه دهخداخوش قدمی . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ دَ ] (حامص مرکب ) خوش شگونی . نیک پیی . مبارک قدمی . خجسته قدمی .
کاهل قدمیلغتنامه دهخداکاهل قدمی . [ هَِ ق َ دَ ] (حامص مرکب ) سست قدمی . کاهل قدم بودن . عمل کاهل قدم : نیست راهی که بکاهل قدمی طی نشودپای خوابیده عصایی است که من میدانم .میرزا بیدل (از آنندراج ).
درشدنفرهنگ فارسی عمید۱. شلیک شدن.۲. [قدیمی] مردن.۳. [قدیمی] رفتن.۴. [قدیمی] مشغول شدن.۵. [قدیمی] مخلوط شدن.۶. [قدیمی] درآمدن؛ داخل شدن.
بنهفرهنگ فارسی عمید۱. بار و اسباب سفر.۲. [قدیمی] جا؛ مکان.۳. [قدیمی] خانه.۴. [قدیمی] رخت؛ لباس.۵. [قدیمی] مال؛ دارایی.
فرخفرهنگ فارسی عمید۱. مبارک؛ میمون؛ خجسته.۲. [قدیمی] زیباروی.۳. [قدیمی] کامیاب؛ خوشبخت.۴. [قدیمی] محترم؛ ارجمند؛ بزرگوار.۵. [قدیمی] خوشایند.۶. [قدیمی] نیک.۷. (شبه جمله) [قدیمی] خوشا؛ نیکا؛ حبذا.
قدیمی مسلکدیکشنری فارسی به انگلیسیconservative, fogy, fusty, moss-grown, stodgy, straight-arrow, unreconstructed
تقدیمیلغتنامه دهخداتقدیمی . [ ت َ ] (ص نسبی )پیشکشی و هر چیزی که بکسی پیشکش کنند. (ناظم الاطباء). اهدایی . رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود.
حرکت تقدیمیprecessionواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی تدریجی راستای محور چرخش زمین یا هر جسم چرخان که مخروطی فرضی را در فضا ایجاد میکند