قدوریلغتنامه دهخداقدوری . [ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن احمدبن جعفر فقیه حنفی مکنی به ابوالحسین از اکابر علمای حنفی است . رجوع به ابن خلکان و قاموس الاعلام ترکی ج 5 و فوائدالبهیه
قدوریلغتنامه دهخداقدوری . [ ق ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به قدور و آن جمع قِدر به معنی دیگ است . منسوب به بیع قدور. (آنندراج ).
ابوالحسین قدوریلغتنامه دهخداابوالحسین قدوری . [ اَ بُل ْح ُ س َ ن ِ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن احمدبن جعفربن حمدان الفقیه الحنفی معروف به قدوری . ریاست حنفیه ٔ عراق بدو منتهی گشت . و خطیب
ابوالحسین قدوریلغتنامه دهخداابوالحسین قدوری . [ اَ بُل ْح ُ س َ ن ِ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن احمدبن جعفربن حمدان الفقیه الحنفی معروف به قدوری . ریاست حنفیه ٔ عراق بدو منتهی گشت . و خطیب
صالحلغتنامه دهخداصالح .[ ل ِ ] (اِخ ) ابن سوید قدوری ، مکنی به ابی عبدالسلام .او از حراس عمربن عبدالعزیز است . در تهذیب تاریخ ابن عساکر از عمروبن مهاجر آید که غیلان مولای آل عثم
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد قدوری . رجوع به ابوالحسین قدوری و قدوری ... شود. و او راست : مختصر القدوری فی فروع الحنفیه الکتاب فی المذهب و شرحی بر مختصر الک