قدموسةلغتنامه دهخداقدموسة. [ ق ُ س َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث قدموس .سنگ بزرگ . || زن کلان جثه . (منتهی الارب ).
قدموسلغتنامه دهخداقدموس . [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) دیرینه . || پادشاه بزرگ . || صخره ٔ بزرگ . (المنجد). || شتر بزرگ . ج ، قدامیس . (منتهی الارب ). || شدید. (المنجد). || مقدم لشکر.
قاموس المعانيدیکشنری عربی به فارسیگنجينه , خزانه , انبار , مخزن , فرهنگ جامع , قاموس , مجموعه اطلا عات
قَدَّرُوهَافرهنگ واژگان قرآنآن را اندازه گيري کردند (در عبارت "قَوَارِيرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيراً "منظور اين است که آن جامهاي نقره مناسب اهلشان اندازه گيري شده اند )
قدموسلغتنامه دهخداقدموس . [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) دیرینه . || پادشاه بزرگ . || صخره ٔ بزرگ . (المنجد). || شتر بزرگ . ج ، قدامیس . (منتهی الارب ). || شدید. (المنجد). || مقدم لشکر.
قدامیسلغتنامه دهخداقدامیس . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قدموس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتران بزرگ . (آنندراج ). رجوع به قدموس شود.
ذوات الاجسادلغتنامه دهخداذوات الاجساد. [ ذَ تُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) نزد منجمان بروج ذوات الاجساد چهار برج آخر فصول است که هر برجی از آن در آخر یک فصل از فصول اربعة است ، یعنی م
قدمونیلغتنامه دهخداقدمونی . [ ] (اِخ )(شرقی یا قدیمی ) قومی که در زمان ابراهیم خلیل در کنعان بودند. (سفر پیدایش 15:19). و اگر چنانچه معنی کلمه را قدیم فرض کنیم محتمل است که اشاره