قدرت جریانstrength of currentواژههای مصوب فرهنگستان1. بیشترین سرعت جریان کشندی 2. میانگین بیشترین سرعتهای مشاهدهشده در جریانهای غیرکشندی
قدرتفرهنگ مترادف و متضاد۱. توان، زور، قوت، قوه، نیرو ۲. استطاعت، تاب، توانایی، طاقت، وسع ۳. زبردستی، مقاومت، نیرومندی، هنگ، یارا ۴. استیلا، اقتدار، تسلط، سلطه ۵. تاثیر، نفوذ، ۶. انرژی
قدرتدیکشنری فارسی به انگلیسیability, chair, energy, force, hand, jurisdiction, leverage, might, oldness, potency, power, prowess, say, skill, strength, vigor, vigour, virility
اختلاف جریانcurrent differenceواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف زمانی بین ایستاب یا قدرت جریان در یک ایستگاه مرجع و یک ایستگاه تابع
واتلغتنامه دهخداوات . (اِ) (اصطلاح فیزیکی ) واحدی که برای سنجش نیروی الکتریسیته در علوم به کار میرود. این واحد به نام «وات » دانشمند ومخترع معروف انگلیسی نامیده شده است و متناس
تلویزیونلغتنامه دهخداتلویزیون . [ ت ِ ل ِ یُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) تله ویزیون .دستگاهی است که بوسیله ٔ آن می توان حوادثی را که در صحنه ٔ مخصوص (جایگاه فرستنده ) از مسافت چندین کیلومتر
واتفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهواحد قدرت الکتریسیته که برای ادامۀ جریان برق لازم میشود. Δ برگرفته از نام جیمز وات، مخترع دیگ بخار.
ساختار سازمانیorganizational structureواژههای مصوب فرهنگستانساختاری که تعامل افراد و جریان ارتباطات و روابط قدرت در سازمان را نهادینه میکند