قدارهلغتنامه دهخداقداره . [ ق َدْ دا رَ ] (اِ) نوعی از شمشیر است که به هندی کوکتی کاکهانده خوانند. (آنندراج ). قمه . نوعی قمه . رجوع به غداره شود.
قدارهفرهنگ انتشارات معین(قَ دّ رِ) [ معر. ] (اِ.) جنگ افزاری شبیه شمشیر پهن و کوتاه . ؛ ~بستن برای کسی کنایه از: قصد جان کسی را داشتن .
غدارهلغتنامه دهخداغداره . [ غ َ رَ / رِ ] (اِ) پیکان پهن بزرگ شکاری ، و آن را به اندام بیل سازند. (برهان ). پیکان بزرگ . (جهانگیری ). پیکان تیر بزرگ که به ترکیب بیل سازند. (آنندر
غدارهفرهنگ انتشارات معین( ~ .)(اِ.)1 - مأخوذ از «کتارة » هندی ، سلاحی شبیه به شمشیر اما پهن و راست . 2 - پیکان پهن ، پیکان نیزه .
قدارةلغتنامه دهخداقدارة. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن صالح پی کن ناقه ٔ صالح علیه السلام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قدارةلغتنامه دهخداقدارة. [ ق َ رَ ] (ع مص ) توانستن . (منتهی الارب ). || آماده ساختن . || وقت معین کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قدارةلغتنامه دهخداقدارة. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن صالح پی کن ناقه ٔ صالح علیه السلام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قدارةلغتنامه دهخداقدارة. [ ق َ رَ ] (ع مص ) توانستن . (منتهی الارب ). || آماده ساختن . || وقت معین کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قداره بندفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کسی که قداره به کمر ببندد.۲. [مجاز] کسی که با توسل بهزور به مقاصد خود میرسد.