roughدیکشنری انگلیسی به فارسیخشن، دستمالی کردن، بهم زدن، زمخت کردن، زبر، درشت، زمخت، ناهنجار، نا هموار، حدسی، سترگ
اهتمامدیکشنری عربی به فارسیهايهوي , سروصدا , نق نق زدن , اشوب , نزاع , هايهو کردن , ايراد گرفتن , خرده گيري کردن , اعتراض کردن , بهره , تنزيل , سود , مصلحت , دلبستگي , علا قهعلا قمند کردن