roughدیکشنری انگلیسی به فارسیخشن، دستمالی کردن، بهم زدن، زمخت کردن، زبر، درشت، زمخت، ناهنجار، نا هموار، حدسی، سترگ
اهتمامدیکشنری عربی به فارسیهايهوي , سروصدا , نق نق زدن , اشوب , نزاع , هايهو کردن , ايراد گرفتن , خرده گيري کردن , اعتراض کردن , بهره , تنزيل , سود , مصلحت , دلبستگي , علا قهعلا قمند کردن
بخور مریملغتنامه دهخدابخور مریم . [ ب َ / ب ُ رِ م َرْ ی َ ] (ترکیب اضافی ) گیاهی است از تیره ٔ پامچالها که از گلهای زینتی مرغوب است . گلهای آن دارای دم گل خمیده میباشد و ریشه اش ضخی
نگونسارلغتنامه دهخدانگونسار. [ ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) وارونه . معکوس . سرته . نگوسار. نگون . پشت رو : دریده درفش و نگونسار کوس چو لاله کفن ، روی چون سندروس . فردوسی .نهاده بر اسب